پی مدرک به دانشگاه رفتی
به صدها نذر و اشک و آه رفتی
دبیرستان مگر جای بدی بود؟
ز چاله آمدی ، در چاه رفتی
***
یه کیف سامسونت در دست داری
شبیه نامه ها پیوست داری
گمون کردی که مدرک چاره سازه
ولیکن مقصدی بن بست داری
***
چه سخته طعم مشروطی چشیدن
به دوش خویش ، بار «اِف» کشیدن
شبیه دُم برای نمرۀ ده
پی استاد ، روز و شب دویدن
***
چی می شد نمرۀ من بیست می شد
و هرچی نمرۀ «اِف» نیست می شد
چه حالی داشت ، اسم بنده یک روز
تو شاگردای اول ، لیست می شد
***
چه خوبه واحدی را پاس کردن
و طعم بیست را احساس کردن
ز دانشگاه ، ما خیری ندیدیم
به جز بدبخت و آس و پاس کردن
***
به هنگام کلاس، او کار دارد
دوصد توجیه نا هموار دارد
چو می آید، ندارد هیچ آرام
مگر این صندلی ها خار دارد؟
***
دو سه ترمی که دانشگاه رفتی
سراغ قصه ای جانکاه رفتی
مجرد بودنت عیبی مگر داشت؟
ز چاله آمدی ، در چاه رفتی
***
تو دانشجویی و خرجت زیاده
نگیر این قدر کارو سهل و ساده
اینو مادر بهت می گفت ، اما
نگشتی از خر شیطون ، پیاده
***
سوار ابر بودم، غرق رؤیا
نبودم لحظه ای در فکر فردا
تموم شد حرفهای عاشقونه
حالا من موندم و دفترچه قسطا
فقط محض خنده بود دوستان....
*میلاد حسن(ع) خسرو دین است امشب
شادی و سرور مؤمنین است امشب
از یمن قدوم مجتبی(ع) طاعت ما
مقبول خداوند مبین است امشب.
«قیلَ لَهُ(علیه السلام): مَا الْکَرَمُ؟قالَ: أَلاِْبْتِداءُ بِالْعَطِیةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعامُ الطَّعامِ فِى الَْمحَلِّ. قیلَ فَمَا الدَّنیئَةُ؟ قالَ: أَلنَّظَرُ فِى الْیسیرِ وَ مَنْعُ الْحَقیرِ.»
از امام مجتبى سؤال شد: کرم چیست؟فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: کوچک بینى و دریغ از اندک.
درستایش مرغ!!:
ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر
با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی
ای فدای ژامبون رنگین تو سوپ های داغ و آن ته چین تو
دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار
ادامه مطلب ...