برق-قدرت

دانشجویان کارشناسی پیوسته برق-قدرت ورودی 90 دانشگاه فیض

برق-قدرت

دانشجویان کارشناسی پیوسته برق-قدرت ورودی 90 دانشگاه فیض

سخت است...

سخت است حرفت را نفهمند،


سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،


حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد ...



وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،


اشتباهی هم فهمیده اند.


* دکتر علی شریعتی *

داستانک

بنده خدایی ازم پرسید چرا باید نماز بخونیم اون که هیچ اثری نداره هرچی میخونیم و ...!!!
من در جواب گفتم:
کشتی رو کجا میسازن؟
تو خشکی.
کجا ازش استفاده میکنن؟
تو دریا.
هواپیما رو کجا میسازن؟
رو زمین.
اما تو هوا ازش استفاده میکنن.
دنیا هم همینطوره...اینجا میکاری و جای دیگه برداشت میکنی.
نماز رو هم اینجا میخونی-اما اون دنیا استفادشو میبری...هرچند که تو همینجا هم خیلی اثر میذاره اگه واقعا درک کنی.
به قول شاعر:
مزرع سبز فلک دیدمو داس مه نو...یادم از کشته ی خویش آمدو هنگام درو
حالا اگه اعتقاد نداری به اون دنیا که اصلا هیچ---اصلا وارد بحث نیستی یا اصطلاحا سالبه به انتفاع موضوعه....
چیزی نگفتو سکوت کرد...ولی من با خودم گفتم حرف حق جواب نداره.

قصه عشق


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش، پشیمان نخواهی شد!
سنت که بالا رفت کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده، که خرج کسی نکرده‌ای
و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش …


شروع می‌کنی به خرج کردنشان ...
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی،
توی رقص اگر پا‌ به ‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند،
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد،
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد.
برای یکی، یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی، یک دلم برایت تنگ می‌شود، خرج می‌کنی.
یک چقدر زیبایی، یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی، به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها،
به سوء استفاده کردن، به پیری و معرکه‌گیری.
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن ‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند.
غریب است دوست داشتن
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند.
دکتر علی شریعتی

داستانک آموزنده و زیبا

در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است.

به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟

جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟

آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.

خدا

خدا جون می گم خبر داری


شوخی شوخی داریم پیر میشیم ...


قرار نیست یکم ما رو به آرزوهامون برسونی ؟؟؟؟

!?!


اولین سوال دخترا در شروع ترم:

استاد منابع امتحانی چیا هست؟


اولین سوال پسرا از استاد در شروع ترم:


استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟