شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. ..
نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.
زیر بارون راه برو.
گلوله برفی درست کن.
هر چند وقت یک بار نقاشی بکش.
در حمام آواز بخوان و کمی آب
بازی کن.
سفید بپوش.
آب
نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور.
به کوچکتر ها سلام
کن.
شعر
بخون. نامه ی کوتاه بنویس.
زیر
جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوست های قدیمیت
تلفن بزن.
شنا
کن.
هفت
تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
خواب ببین.
چای
بخور و برای دیگران چای دم کن.
جوراب های رنگی بپوش.
مادرت رو بغل کن.
مادرت رو ببوس.
به
پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.
دنبال بازی کن. اگر نشد وسطی بازی کن.
به برگ درخت ها دقت
کن. به بال پروانه ها دقت کن.
قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.
از
خواب های بد بپر و آب بخور.
به باغ وحش برو. چرخ
و فلک سوار شو. پشمک بخور.
کوه
برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
خواب هات رو تعریف نکن. خواب هات رو بنویس
بخند. چشم هات رو
روی هم بگذار.
شیرینی بخر.
با
بچه ها توپ بازی کن.
برای خودت برنامه
بریز.
قبل
از خواب موهات رو شانه کن.
به
سر خودت دستی بکش.
خودت رو دوست داشته
باش. برای خودت دعا کن!
هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از
آنها بخواه قلبت را معاینه کنند.
که
به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود ، پشت پنجره برو و به آسمان نگاه کن. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره
خداوند به تو نگاه
کند، آن وقت صدایش کن؛
او
حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد
که چه می خواهی؟؟!
حرفتو صریح و ساده و رک بگو.
از او بخواه به تو نفس، پشمک، چرخ و فلک، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت... تاب، بستنی، سجاده، اشک، حوض، شنا، راه،
توپ، دوچرخه،
آلبالو، لبخند، دویدن و ... عشق... بدهد.
و
دیگران را فراموش نکن
شمارهای بالا را انتخاب کنید
بعد Ctrl + F را بزنید
بعدشماری 9 را بزنید
بعد Ctrl + Enter را بزنید
سلام دوستان پیشاپیش عید همگی شما مبارک
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
شاهی به دوصد عزت و اجلال آید
با شوکت و فر و جاه و اقبال آید
امروز حسین آید و فردا عباس
خورشید ز پیش و مه ز دنبال آید
با تو ای درس شبی باز در این خانه نشستم همه شب خیره شدم ثانیه ای چشم نبستم شوق یک نمره ی 20 باز پدیدار شد اندر رخ زردم باز افزود دو صد درد به دردم یادم آمد که شبی با تو در این خانه نشستم اولین بار در آن ترم که یک جزوه به دستم جزوه را مرتبه ای باز همی کردم و بستم یادم آمد تو به من گفتی از این 20 حذر کن لحظه ای چند بر آینده نظر کن آه آینده برای تو گران است تو که امروز نگاهت به یک 20 نگران است باش فردا که دو پایت پس استاد روان است. تا فراموش کنی چندی از این نمره حذر کن با تو گفتم حذر از 20 ندانم؛ گذر از 19... هرگز نتوانم! اشکی از چشم فرو ریخت 19 ناله ی تلخی زد و بگریخت 18 آهسته ز افکار من آهنگ سفر کرد شب و سرما و من و ترس همه دل داده به یک 15 از درس روز اول که به صد شوق ز کنکور گذشتم شاد و خندان بسوی خانه دویدم خویش را عالِم این دهر بدیدم تو به من پند بدادی نشنیدم، نشنیدم باز گفتم که تو آسانی و من عالِم دهرم می توانم که بگیرم ز تو من 15 آسان یادم آید که از این صفحه به آن صفحه پریدم سوی هر درد که رفتم، به دوایی نرسیدم...! پای در خواب کشیدم صبح شد زیر پتو آن شب و شبهای دگر هم نگرفتم دگر از درس خبر هم نکند 11 بر بنده گذر هم با 10 اما... البته این شعر به طور خاص درس آمار رو مورد خطاب قرار داده... به امید موفقیت در امتحان آمار...
سکوت کوچههای تارِ جانم، گریه میخواهد
تمام بندبندِ استخوانم، گریه میخواهد
ببار ای ابر بارانزا! میان شعرهای من
که بغض آشنای آسمانم، گریه میخواهد
بهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم
و آهنگ غزلهای جوانم، گریه میخواهد
نمیخواهم دگر آیینه را؛ چشمان من مُردند
که در متنش نگاه ناتوانم، گریه میخواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتّی گریههای بیامانم، گریه میخواهد
قسمت اول
بقیه در ادامه مطلب
ببینید ضرر نمیکنید
راستی نظر یادتون نره